در ایرلند، جایی که سیب زمینی درجه یک تا حد زیادی مهمترین محصول بود، اپیدمی بلایت دیررس برای 4 سال متوالی (1845-1848) رخ داد.
ایرلندی ها که عملاً فقط به لطف غده زندگی می کنند، خود را بدون منابع می بینند.
وابستگی کامل این افراد به سیب زمینی، همراه با بی تفاوتی مقامات انگلیسی در برابر بدبختی و رنج آنها، این فاجعه زیست محیطی را به یک تراژدی انسانی تبدیل کرد.
غذایی که با این همه قحطی جنگیده بود، خود منبع قحطی شده بود.
از جمعیت حدود 8 میلیون نفری، 1 میلیون ایرلندی از گرسنگی جان خود را از دست دادند در حالی که یک میلیون نفر دیگر عمدتاً به آمریکا مهاجرت کردند.
به مدت 250 سال از زمان معرفی سیب زمینی در اروپا، گونه هایی که در آنجا رشد می کنند از یک استخر ژنی بسیار کوچک به دست آمده اند.
برخی این وضعیت بالقوه انفجاری را مدت ها قبل از قحطی بزرگ ایرلند پیش بینی کرده بودند.
هرچه تنوع ژنتیکی سیب زمینی کمتر باشد، خطر حمله بیماری ها یا حشرات بیشتر است.
بنابراین اتفاقی افتاد که باید اتفاق می افتاد: وقتی بیماری قارچی دیررس، پس از ایالات متحده اروپا را گرفت، هیچ مقاومتی در این جمعیت گیاهی یکنواخت ژنتیکی پیدا نکرد.
بنابراین، اگر میخواهیم با بیماریهای خطرناک و حشراتی که به سیبزمینی حمله میکنند، مبارزه کنیم، حفظ تنوع زیستی ضروری است.
تا همین اواخر، دیدن بومیان آمریکایی که 5 گونه مختلف را در یک تپه پرورش می دادند، غیرمعمول نبود.
علاوه بر این، واریتههای کشتشده با کمال میل اجازه داشتند با گونههای وحشی یا گونههایی که در نزدیکی مزارع رشد میکنند مخلوط شوند.
این امر امکان ترویج ایجاد ارقام جدیدی را فراهم کرد که برخی از آنها با کمی شانس می توانند مقاومت طبیعی بالایی در برابر یکی از دشمنان سیب زمینی داشته باشند.
متأسفانه، از آنجایی که امروزه تعداد کمی از ارقام پرمحصول معرفی شدهاند که به تدریج جایگزین گونههای محلی متعددی شدهاند، این تنوع در معرض خطر فرسایش است.